کیمیادارنده، آنکه کیمیا در اختیار دارد، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیان است، (فرهنگ فارسی معین) : استاده رونده آسمان وار بر طلق روان کیمیادار، خاقانی (تحفه العراقین، از فرهنگ فارسی معین)
کیمیادارنده، آنکه کیمیا در اختیار دارد، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیان است، (فرهنگ فارسی معین) : استاده رونده آسمان وار بر طلق روان کیمیادار، خاقانی (تحفه العراقین، از فرهنگ فارسی معین)
کمین ساز. آنکه در کمین نشیند. (آنندراج). کمین آور. (ناظم الاطباء). کمین کننده. (فرهنگ فارسی معین). آن دسته از لشکری که در کمین نشسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمین آور و کمین کننده شود
کمین ساز. آنکه در کمین نشیند. (آنندراج). کمین آور. (ناظم الاطباء). کمین کننده. (فرهنگ فارسی معین). آن دسته از لشکری که در کمین نشسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کمین آور و کمین کننده شود
آنکه کیمیا در اختیار دارد، آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیانست: استاده رونده آسمان وار بر طلق روان کیمیا دار. (تحفه العراقین) توضیح اشاره بقول منسوب بعلی 4 بن ابی طالب: من حل الطلق استغنی عن الخلق
آنکه کیمیا در اختیار دارد، آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیانست: استاده رونده آسمان وار بر طلق روان کیمیا دار. (تحفه العراقین) توضیح اشاره بقول منسوب بعلی 4 بن ابی طالب: من حل الطلق استغنی عن الخلق